کیانکیان، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

کیان پسر مامان و بابا

امروز می خوام با خودت خونه بمانم و بازی کنم

1391/7/16 12:42
نویسنده : مامان مریم
102 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز از صبح رفتیم باغ ، هوا خیلی خوب بود. کیان هم به بازی ، شیطنت، رنگ آمیزی نرده ها مشغول بود. عصرص ترافیک زیاد بود و 9 شب رسیدیم خونه . کیان تمام مدت تو ماشین خواب بود .شب هم بعد از حمام و شام ساعت 11 خوابید. صبح با وجود اینکه خودم زود بیدار شدم ولی دلم نیامد کیان را بیدار کنم چون معلوم بود غرق درخواب . ساعت ده دقیقه به 8 مجبور شدم بیدارش کنم ولی تا چشمش را باز کرد گفت من مهدکودک نمی رم میخوام امروز با خودت خونه بمونم . هرچی باهاش صحبت کردم که من امروز خیلی کاردارم باید برم سر حرفش وایستاده بود بهش گفتم سه شنبه مرخصی میگیرم می گفت نه امروز نریم . بهش گفتم یک کم کارتن ببین تا بریم و اون به پهنای صورت گریه میکرد و بازهم می گفت نمی خوام برم .ساعت 8:30 بود و من هم به رئیس قول داده بودم که صبح ها دیر نیام ضمنا دوشنبه جلسه مهمی داشتیم که نمی توانستم این چند روزه مرخصی بگیرم. خلاصه یک کم عصبانی شدم و دیدم بدتر شد بغلش کردم و دوباره باهاش صحبت کردم اما بازهم فایده نداشت.هرچی دلیل آوردم اما از حرفش پایین نمی آمد خلاصه ساعت بیست دقیقه به 9 با گریه بیرون آوردمش ولی تو ماشین ساکت بود و یا گریه میکرد. جلوی مهد بهش گفتم می خوام امروز خوشحالت کنم و برات cd بخرم با بی میلی از فروشگاه کتاب فروشی بغل مهد کودک کارتن happy feet 2 v را خرید و وقتی ازش پرسیدم خوشحال شدی گفت نه . خیلی ناراحت شدم اما واقعا چیکار می تونستم بکنم؟؟؟؟؟  "" نمی دانم اما دل هر دو تاییمون شکست.""

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)